حر طویل برای حرّ
روز عاشور که خوشید فروزنده عیان گشت و منور ز فروغش همه ملک جهان گشت ، دو لشگر به صف آرائی خود گشت مصمم ، به همه بود مسلم ، که در این ماه محرم ، عمر سعد کمر بسته به قتل شه ابرار ، چنان حر گرفتار فتادش به بدن لرزه در آن عرصه پیکار ، فرو ریخت برخ اشک گهربار ، سیه گشت بر او روز همانند شب تار ، رهاند اسب ز قلب سپه لشکر کفار به سوی حرم عترت اطهار ، حضور پسر احمد مختار ، که ای نور دل حیدر کرار ، منم حر گنهکار ، که بستم سر ره را به تو با لشکر بسیار ، چه باشد به ببخشی ز من این جرم و خطا را
منم حر گرفتار منم عبد گنهکار
تو ازین خسته دل زار گواهی ، چکنم گر نکنی بر من بیچاره نگاهی ، به جز از کوی تو ام نیست پناهی ، چه کند نامه سیاهی ، تو پناهی همه سیاره تو ماهی همه عبدند و تو شاهی چه بخواهی چه نخواهی به سر کوی تو باز آمدم ای مظهر الطاف الهی که کنی بر من دلخسته نگاهی تو که امروز مرا دست بگیری ز کرم عذر گناهم بپذیری به خدا زمزمه العطش طفل تو آمد چو به گوشم ز جگر خواست خروشم بسویت آمده ام تا که به یاریت بکوشم چه شود دست بگیری من افتاده زپا را
منم حر گرفتار منم عبد گنهکار