شعر پرورده ی عشق از مثنوی عاشقانه " لیلی و مجنون " اثر " نظامی گنجه ای " ، شاعر قرن ششم و اوایل قرن هفتم انتخاب شده است .

قالب شعر : مثنوی
نوع ادبی : غنایی
محتوا : عاشقانه
وزن : مفعول مفاعلن فعولن
(هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف )

❇️ بیت اول
چون رایت عشق آن جهان گیر
شد چون مه لیلی آسمان گیر

🔶 قلمرو زبانی
رایت : پرچم
بیت یک جمله است
جهان گیر و آسمان گیر : صفت مرکب
جهان گیر  :  صفت جانشین اسم
آسمان گیر : مسند
مه لیلی : ترکیب اضافی
چون : در مصراع اول ، به معنی وقتی که و حرف ربط است . در مصراع دوم ، به معنی مثل و مانند و حرف اضافه است .
آن جهان گیر : ترکیب وصفی و منظور مجنون
ماه و آسمان : تناسب
آسمان : واژه دوتلفظی

🔶 قلمرو ادبی
جهان گیر ، آسمان گیر ، قافیه
رایت عشق : اضافه تشبیهی 
بیت تشبیه ( وجه شبه : آسمان گیر شدن )
آسمان گیر شدن رایت : کنایه از برافراشته شدن رایت
مه : استعاره از چهره ی زیبای لیلی
مه و آسمان : مراعات النظیر

🔶 قلمرو فکری 
معنی : وقتی آوازه ی عشق مجنون مانند چهره ی زیبای لیلی در جهان پیچید و مشهور شد .
مفهوم : آگاه شدن همه از عشق مجنون نسبت به لیلی . یا : عشق پنهان نمی ماند .

❇️ بیت دوم
برداشته دل ز کار او بخت
درماند پدر به کار او سخت

🔶 قلمرو زبانی
بخت : اقبال
درماند : عاجز و ناتوان شد
بیت دو جمله ساده دارد
سخت : قید 
نهاد مصراع اول : بخت
نهاد مصراع دوم : پدر
بیت به شیوه ی بلاغی است .
کار او در هر دو مصراع : متمم
کار او : ترکیب اضافی
دل برداشتن : فعل مرکب

🔶 قلمرو ادبی
بخت و سخت : قافیه
دل برداشتن بخت : استعاره مکنیه و تشخیص
مصراع اول کنایه از خوشبخت نبودن
بخت و سخت : جناس ناهمسان
تکرار واژه های او ، کار
واج آرایی " ر " 
دل برداشتن معادل دل کندن است .

🔶 قلمرو فکری
معنی : بخت و اقبال از او برگشته بود و پدرش هم از کار او ناامید شده بود .
مفهوم : ناامید شدن از درمان عشق مجنون

❇️ بیت سوم
خویشان همه در نیاز با او
هریک شده چاره ساز با او

🔶 قلمرو زبانی
خویشان : اقوام ، فامیل
همه : بدل  
چاره ساز : مرکب . به معنی کسی که چاره اندیشی می کند .
مرجع ضمیر او : پدر مجنون
خویشان : نهاد
نیاز : مشکل پیش آمده
نیاز و او : متمم

🔶 قلمرو ادبی
نیاز ، چاره ساز : قافیه
با او : ردیف
واج آرایی مصوت بلند " ا "
درنیاز بودن : کنایه از همراهی در حل مشکل 

🔶 قلمرو فکری 
معنی : 
آشنایان و نزدیکان ، هرکدام برای حل مشکل مجنون چاره ای می اندیشیدند .
مفهوم : چاره اندیشی و مشورت برای حل مشکل و همیاری

❇️ بیت چهارم
بیجارگی ورا چو دیدند
در چاره گری زبان کشیدند

🔶 قلمرو زبانی
ورا : مخفف " وی را " یا " او را " و نقش مضاف الیه برای گروه مفعولی دارد
بیچارگی ورا : مفعول
بیچارگی : درماندگی
زبان کشیدند : گفتگو کردند
چو : وقتی که ، حرف ربط 
نهاد هر دو جمله : مجنون
بیچارگی و چاره گری :  وندی
" ی " در چاره گری : مصدری
چاره گری : متمم
زبان کشیدند : فعل مرکب

🔶 قلمرو ادبی
دیدند ، شنیدند : قافیه
زبان کشیدند : کنایه از سخن گفتند
بیچارگی و چاره گری : اشتقاق 
واج آرایی " ر " و " چ "

🔶 قلمرو فکری
معنی : وقتی درماندگی او را دیدند ، برای چاره جویی به گفتگو پرداختند .
مفهوم : 1- همفکری در رفع مشکل و تاکید بر مشورت
2- همیاری ، نوع دوستی

❇️ بیت پنجم
گفتند به اتفاق یک سر
کز کعبه گشاده گردد این در

🔶 قلمرو زبانی
به اتفاق : همگی
یک سر : همه با هم
به اتفاق و یک سر : هر دو قید و رابطه معنایی ترادف
بیت دو جمله و یک جمله مستقل مرکب
نهاد در مصراع اول : خویشان ( محذوف )
نهاد در مصراع دوم : این در
این در : ترکیب وصفی
کعبه : متمم         گشاده : مسند
گشاده گردد : فعل مجهول
بیت به شیوه ی بلاغی است .
ساخت واژه کعبه : ساده

🔶 قلمرو ادبی
یک سر و این در : قافیه
در : استعاره از مشکل
گشوده شدن در : کنایه از حل مشکل
کعبه : مجاز از زیارت خانه کعبه
واج آرایی "   " د " 

🔶 قلمرو فکری
معنی : همه با هم گفتند که برای حل این مشکل باید به زیارت خانه کعبه رفت .
مفهوم : حلال مشکلات خداوند است .

❇️ بیت ششم
حاجت گه جمله ی جهان اوست
محراب زمین و آسمان اوست 

 🔶قلمرو زبانی
حاجتگه : محل برآورده شدن حاجات
محراب : عبادتگاه ، جای ایستادن پیش نماز در مسجد ( محراب اسلامی از " مهرابه " های میترایسم گرفته شده که محل قربانی و نیایش بوده است ) محراب عربی شده ی " مهراب " است .
حاجت گه جمله جهان ، محراب زمین و آسمان : مسند
زمین و آسمان : تناسب
او : کعبه ( کاربرد ضمیر شخصی برای غیر انسان )
حاجتگه : غیر ساده وندی
نوع " واو " : حرف عطف     آسمان : معطوف
محراب زمین و آسمان : دو ترکیب اضافی

🔶 قلمرو ادبی
جهان ، آسمان : قافیه
اوست : ردیف
زمین و آسمان : مراعات النظیر ، تضاد
جهان : مجاز از مردم جهان
زمین و آسمان : مجاز از کل موجودات زمینی و آسمانی
واج آرایی " ج " ، مصوت بلند " ا "

🔶 قلمرو فکری
معنی : خداوند ( کعبه ) قبله گاه همه جهانیان است و همه رو به درگاه خداوند دارند .
مفهوم : خانه خدا محل رفع حاجات جهانیان و مقدس است .

❇️ بیت هفتم
چون موسم حج رسید برخاست
اشتر طلبید و محمل آراست

🔶 قلمرو زبانی
موسم : هنگام ، زمان ، فصل
محمل : کجاوه ، تخت روان ( هم خانواده با : حمل ، حامل ، تحمیل )
طلبید : درخواست کرد ، طلب کرد
آراست : آماده کرد ، مهیا کرد
اشتر : کاربرد واژه کهن
چون : وقتی که ، حرف ربط است 
مصراع اول یک جمله مستقل مرکب و مصراع دوم دو جمله ساده است
بیت چهار جمله دارد
اشتر و محمل : مفعول
نهاد در مصراع دوم : محذوف ( پدر مجنون )
برخاست : فعل پیشوندی ، ماضی ساده ( برخاست ، اهمیت املایی دارد )
نهاد جمله اول : موسم حج
زمان افعال طلبید و آراست : ماضی ساده
نهاد افعال برخاست ، طلبید و آراست : محذوف ( پدر مجنون )
اشتر و محمل : تناسب

🔶 قلمرو ادبی
آراست ، برخاست : قافیه
محمل آراستن : کنایه از آماده سفر شدن
محمل و اشتر : مراعات النظیر
واج آرایی " س " ، " ت " 

🔶 قلمرو فکری 
معنی : وقتی که زمان رفتن به حج فرارسید ، پدرش شتر،کجاوه و وسایل سفر را آماده کرد
مفهوم : آمادگی پدر مجنون برای رفتن به زیارت خانه خدا و اعتقاد به مشکل گشایی


❇️ بیت هشتم
فرزند عزیز را به صد جهد
بنشاند چو ماه در یکی مهد

🔶 قلمرو زبانی
مهد : کجاوه ، محمل ، تخت روان ( در اصل گهواره است )
چو : مثل و مانند
صد : عدد کثرت
بیت یک جمله ساده است
صد جهد : ترکیب وصفی و متمم
یکی : نشانه نکره ، ناشناس
فرزند عزیز : ترکیب وصفی و مفعول
نهاد بیت : محذوف ( پدر مجنون )
بیت به شیوه بلاغی است
صد و یکی : تناسب و تضاد
صد جهد : نشانه نارضایتی مجنون از رفتن به سفر حج

🔶 قلمرو ادبی
جهد ، مهد : قافیه
جهد و مهد : جناس ناهمسان
صد : نماد زیادی
بیت تشبیه دارد ( وجه شبه : زیبایی ، تابندگی)
واج آرایی " ه "
نکته : یک وجه شبه زیبایی است و وجه شبه دیگر نجومی است . زیرا ماه هر برج وارد یک جایگاهی می شود . مجنون مثل ماه وارد جای خود در محمل شد .

🔶 قلمرو فکری
معنی : پدر فرزند عزیزش را که مانند ماه زیبا بود با تلاش فراوان سوار کجاوه کرد .
مفهوم : تلاش فراوان پدر برای بردن فرزند به سفر حج

❇️ بیت نهم 
آمد سوی کعبه سینه پرجوش
چون کعبه نهاد حلقه بر گوش

🔶 قلمرو زبانی
پرجوش : پراز درد و غصه
چون : مانند ، مثل . حرف اضافه
بیت به شیوه بلاغی است
سینه و گوش : تناسب / حلقه و گوش : تناسب
سینه پرجوش : قید حالت 
پرجوش : صفت مرکب
کعبه و گوش : متمم
حلقه : مفعول . ساخت واژه حلقه : ساده
نهاد فعل های آمد و نهاد : محذوف ( پدر مجنون )

🔶 قلمرو ادبی
پرجوش ، گوش : قافیه
مصراع دوم تشبیه ( مجنون از نظر حلقه به گوش بودن به کعبه تشبیه شده است . وجه شبه : حلقه بر گوش )
حلقه : ایهام  . یک معنی ، حلقه ی در کعبه است و معنی دوم ، حلقه گوش غلامان
سینه پرجوش بودن : کنایه از ناراحتی فراوان ، اضطراب برای حل مشکل
حلقه در گوش بودن : کنایه از اطاعت کردن ، مطیع بودن
سینه و گوش : مراعات النظیر 
کعبه : تکرار      سینه : مجاز از دل
بیت تشخیص دارد ( به علت این که معتقد است کعبه گوش دارد )

🔶 قلمرو فکری
معنی : با اضطراب و ناراحتی به سوی خانه کعبه آمد و به حلقه ی در خانه خدا متوسل شد

❇️ بیت دهم 
گفت ای پسر این نه جای بازی است
بشتاب که جای چاره سازی است

🔶 قلمرو زبانی
بازی : بازیچه ، بیهوده کاری
این : این مکان ، اینجا
بیت پنج جمله دارد . مصراع دوم یک جمله مستقل مرکب است
ای : نشانه ندا        پسر : منادا 
بشتاب : فعل امر
نه است : نیست ( نه جز فعل است )
این : ضمیر اشاره و مرجع ، خانه کعبه
نهاد فعل گفت : محذوف ( پدر مجنون )
ساخت واژه بازی : ساده

🔶 قلمرو ادبی
بازی ، چاره سازی : قافیه
است : ردیف
واج آرایی مصوت بلند " ا " 
جای : تکرار

🔶 قلمرو فکری
معنی :
گفت : ای پسر ، اینجا مکان بازی و بیهوده کاری نیست . عجله کن زیرا این مکان جای برطرف کردن مشکلات است 
مفهوم : در اوج مشکلات باید به خدا متوسل شد.

❇️ بیت یازدهم 
گو ، یا رب از این گزاف کاری
توفیق دهم به رستگاری

🔶 قلمرو زبانی
گزاف کاری : بیهوده کاری
رستگاری : سعادت
چاره سازی : علاج ، حل کردن مشکل
توفیق : یکی شدن خواست خدا با خواست بنده
بیت سه جمله دارد 
گو : فعل امر
گزاف کاری ، چاره سازی : وندی مرکب

رستگاری :  وندی ، متمم
این گزاف کاری : ترکیب وصفی و متمم
یا : نشانه ندا / رب : منادا
رستگاری : واژه دو تلفظی
نقش " م " در " دهم " : هم می توان مفعول در نظر گرفت ( مرا توفیق ده ) ، و هم متمم ( به من توفیق ده ) 

🔶 قلمرو ادبی 
گزاف کاری ، رستگاری : قافیه
گزاف کاری : کنایه از عشق
واج آرایی مصوت بلند " ا  " 
گزاف کاری و رستگاری : تضاد معنایی

🔶 قلمرو فکری 
معنی : بگو ای خدا مرا از این بیهوده کاری ( عشق ) نجات بده و مرا به رستگاری و خوشبختی برسان .
مفهوم : 1- شرط حل شدن مشکل ، توفیق الهی است .
2- رستگاری در دست خداوند است .

❇️ بیت دوازدهم 
دریاب که مبتلای عشقم
آزاد کن از بلای عشقم

🔶 قلمرو زبانی
دریاب : کمکم کن     
مبتلا : گرفتار
بیت دارای سه جمله است و مصراع اول یک جمله مستقل مرکب
" م " در " عشقم " در مصراع اول ، مخفف فعل هستم و در مصراع دوم ، مفعول ( مرا آزاد کن )
بلای عشق : ترکیب اضافی و متمم
مبتلای عشق : مسند
" م " در بلای عشقم ، جهش ضمیر دارد ( من را از بلای عشق آزاد کن ) 
مصراع دوم به شیوه بلاغی است

🔶 قلمرو ادبی
مبتلا ، بلا : قافیه 
عشقم : ردیف
مبتلا ، بلا : اشتقاق      
عشق : تکرار
بلای عشق : اضافه تشبیهی
واج آرایی مصوت بلند " ا "

🔶 قلمرو فکری
معنی : بگو ای خدا من سخت عاشق و گرفتار عشق هستم . به من کمک کن و من را از بلا و مصیبت عشق نجات بده

❇️ بیت سیزدهم 
مجنون چو حدیث عشق بشنید
اول بگریست پس بخندید

🔶 قلمرو زبانی
بیت دارای سه جمله است
پس : قید         
چو : وقتی که
نهاد مصراع اول : مجنون
نهاد فعل ها در مصراع دوم : محذوف ( مجنون )
حدیث عشق : ترکیب اضافی و مفعول
بگریست و بخندید : رابطه معنایی تضاد

🔶 قلمرو ادبی
بشنید ، بخندید : قافیه
واج آرایی مصوت بلند " ی "
گریستن و خندیدن : تضاد

🔶 قلمرو فکری
معنی : مجنون وقتی سخن عشق را شنید ، ابتدا گریه کرد و سپس خندید .
مفهوم : - تغییر رفتار دادن مجنون با شنیدن نام عشق
- عشق هم درد دارد و هم شادی
ارتباط معنایی دارد با بیت زیر از حافظ :
میان گریه میخندم که چون شمع اندرین مجلس
زبان آتشینم هست لیکن درنمی گیرد

❇️ بیت چهاردهم
از جای چو مار حلقه برجست
در حلقه ی زلف کعبه زد دست

🔶 قلمرو زبانی
بیت دو جمله ساده دارد
چو : مثل ، مانند . حرف اضافه
جای ، مار ، حلقه زلف کعبه : متمم
مار حلقه : مار حلقه زده
برجست : یک دفعه پرید
مار و حلقه زدن : تناسب     
 دست : مفعول
نهاد بیت : محذوف ( مجنون )
زلف و دست : تناسب
مصراع دوم به شیوه بلاغی است

🔶 قلمرو ادبی
برجست و دست : قافیه
در حلقه دست زدن : کنایه از متوسل شدن
مصراع اول تشبیه ( مجنون به مار تشبیه شده است )   
حلقه زلف  : اضافه تشبیهی
زلف کعبه : اضافه استعاری و تشخیص
حلقه زلف کعبه : استعاره مصرحه از حلقه در
حلقه و حلقه : جناس تام

🔶 قلمرو فکری
معنی : سریع مانند ماری که به دور خود حلقه زده باشد از جای خود بلند شد و حلقه در خانه خدا را در دست گرفت .
مفهوم : متوسل شدن به خدا

❇️ بیت پانزدهم 
می گفت ، گرفته حلقه در بر
کامروز منم چو حلقه بر در

🔶 قلمرو زبانی
بیت سه جمله و یک جمله مستقل مرکب دارد
کامروز : که امروز
امروز : قید زمان
جمله ی وابسته ی (( گرفته حلقه در بر )) : نقش قیدی دارد .
نهاد در مصراع اول : محذوف ( مجنون ) 
نهاد در مصراع دوم : من
چو : مثل ، مانند . حرف اضافه است
" م " در " منم " مخفف فعل اسنادی است ( هستم )
بر درمصراع اول : آغوش ، بغل و در مصراع دوم : حرف اضافه
چو حلقه بر در : مسند
حلقه و در : تناسب

🔶 قلمرو ادبی
بر ، در : قافیه
مصراع دوم تشبیه دارد ( وجه شبه : آویزان بودن ، اتصال )
بر و بر : جناس تام
واج آرایی " ر " ، " د " 
در ، بر : جناس ناهمسان
حلقه بر در بودن : کنایه از متوسل بودن
در بر ، بر در : آرایه ی عکس

🔶 قلمرو فکری
معنی : مجنون در حالی که حلقه در کعبه را در آغوش گرفته بود ، می گفت امروز من مانند حلقه ای که به در آویزان باشد به تو متوسل شده ام .
مفهوم : متوسل شدن به درگاه خداوند برای دعای خالصانه

❇️ بیت شانزدهم 
گویند ز عشق کن جدایی
این نیست طریق آشنایی

🔶 قلمرو زبانی
طریق : راه ، رسم
جدایی : دوری
آشنایی : عشق ، دوستی
گویند : فعل مضارع اخباری ( می گویند )
بیت سه جمله دارد و مصراع اول یه جمله مستقل مرکب
نهاد فعل می گویند : محذوف ( آنها )
نهاد در مصراع دوم : این
عشق : متمم
جدایی کن : فعل مرکب
طریق آشنایی : ترکیب اضافی . نقش مسندی دارد
بیت به شیوه بلاغی است
آشنایی ، جدایی : وندی
واژه آشنایی دو تلفظی است
مرجع ضمیر این : جدایی کردن از عشق

🔶 قلمرو ادبی
جدایی ، آشنایی : قافیه
آشنایی ، جدایی : تضاد معنایی

🔶 قلمرو فکری
معنی : به من می گویند عشق خود را فراموش کن ، اما این راه و رسم دوستی و عاشقی نیست
مفهوم : پایداری در عشق / وفاداری در عشق

این بیت با بابیت زیر ارتباط معنایی دارد :
بگفتا دوستیش از طبع بگذار
بگفت از دوستان ناید چنین کار  

❇️ بیت هفدهم
قلمرو زبانی
پرورده : پرورش یافته
سرشت : فطرت ، ذات ، وجود
نهاد مصراع اول : سرشت 
نهاد مصراع دوم : سرنوشت
پرورده ی عشق : ترکیب اضافی و نقش مسند دارد
مباد : فعل دعایی به معنی نباشد
بیت به شیوه ی بلاغی است 
" م " در واژه های " سرشتم " و " سرنوشتم " : مضاف الیه
بیت دو جمله دارد و هر مصراع ، یک جمله سه جزئی با مسند است . 
( سرشتم پرورده ی عشق شد ) 
( سرنوشتم جز عشق مباد )

🔶 قلمرو ادبی
سرشتم ، سرنوشتم : قافیه
عشق : تکرار
واج آرایی " ش "

🔶 قلمرو فکری
معنی : ذات من با عشق پرورش یافته است ، خدا کند که سرنوشتی جز عشق ورزیدن نداشته باشم .
مفهوم : عشق ، ذاتی است / وفاداری در عشق

❇️ بیت هجدهم 
یا رب به خدایی خداییت
وان گه به کمال پادشاییت

🔶 قلمرو زبانی
این بیت با بیت بعدی موقوف المعانی است
کمال : کامل بودن ، تمام بودن
بیت سه جمله است 
یا : نشانه ندا              
رب : منادا
فعل " قسم می دهم " در هر دو مصراع به قرینه معنوی حذف شده است
" خدایی خداییت " و " کمال پادشاییت " به حکومت مطلق خداوند اشاره دارد
" ت " در " خدایی خداییت و کمال پادشاییت " : مضاف الیه ( خدایی تو / پادشاهی تو )
" به " در هر دو مصراع معنای سوگند دارد
سرنوشت : مرکب

🔶 قلمرو ادبی
 خداییت ، پادشاییت : قافیه
خدا : تکرار

🔶 قلمرو فکری 
معنی : خداوندا تو را به خداوندی خودت و به کمال فرمانرواییت سوگند می دهم .
مفهوم : بیان عظمت و قدرت خداوند

❇️ بیت نوزدهم
کز عشق به غایتی رسانم
کاو ماند اگر چه من نمانم

🔶 قلمرو زبانی
غایت : نهایت
کز : که از
کاو : که او
بیت سه جمله دارد و همراه با بیت قبل ، یک جمله مستقل مرکب
" م " در " رسانم " : مفعول ( مرا برسان ) 
مرجع ضمیر " او " : هم می تواند عشق باشد و هم معشوق
نهاد مصراع اول : محذوف ( خداوند ) 
رسانم : فعل امر
اگرچه : حرف ربط وابسته ساز

🔶 قلمرو ادبی
رسانم ، نمانم : قافیه
واج آرایی " م "

🔶 قلمرو فکری
معنی : خداوندا در عشق مرا به آن مرحله ای برسان که اگر من بمیرم عشق او باقی بماند .
مفهوم : آرزوی طول عمر لیلی / از خود گذشتگی در عشق / جاودانگی عشق

❇️ بیت بیستم 
گرچه ز شراب عشق مستم
عاشق تر از این کنم که هستم

🔶 قلمرو زبانی
بیت بر روی هم ،یک جمله مستقل مرکب است
" م " در " هستم " مخفف فعل اسنادی و در " کنم " نقش مفعول دارد
مست و عاشق تر : مسند
شراب عشق : متمم قیدی / ترکیب اضافی
عاشق تر : وندی
شراب و مست : تناسب
نهاد مصراع اول : محذوف ( من ) 
نهاد فعل " کن " : محذوف ( تو ) و نهاد فعل " مستم " : ( من ) 

🔶 قلمرو ادبی
مستم و هستم : قافیه
عشق و عاشق : اشتقاق 
شراب عشق : اضافه تشبیهی ( وجه شبه : از خود بی خود شدن )
مستم و هستم : جناس ناهمسان
از شراب عشق مست بودن : کنایه از عاشق بودن
واج آرایی " ش "

🔶 قلمرو فکری 
معنی : مجنون از خداوند می خواهد با وجود این که بسیار عاشق است اما عشق او را بیشتر گرداند .
مفهوم : پایداری در عشق / عاشق ، سرمست از عشق است و افزونی عشق را می خواهد

ارتباط معنایی دارد با ابیات زیر :
- اسیرش نخواهد رهایی زبند
شکارش نجوید خلاص از کمند
- من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وزخواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

❇️ بیت بیست و یکم 
از عمر من آن چه هست بر جای
بستان و به عمر لیلی افزای

🔶 قلمرو زبانی
بیت سه جمله دارد
هست برجای : باقی مانده است
بستان : فعل امربه معنای بگیر / گذرا به مفعول
افزای : فعل امر به معنای اضافه کن / گذرا به مفعول و متمم
عمر من و عمر لیلی : ترکیب اضافی . نقش متممی دارند
واو : حرف ربط
نهاد در مصراع دوم : محذوف ( خداوند )
در بیت حذف وجود دارد . خدایا ( حذف به قرینه معنوی ) از عمر من آن چه برجای مانده است ، آن عمر را ( حذف به قرینه معنوی ) به عمر لیلی اضافه کن

🔶 قلمرو ادبی
جای ، افزای : قافیه
عمر : تکرار
بستان و افزای : تضاد معنایی

🔶 قلمرو فکری
معنی : خداوندا آنچه از عمر من باقی مانده است بگیر و به عمر لیلی اضافه کن .
مفهوم : ازخود گذشتگی و ایثار عاشقانه / فدا شدن برای بقای عشق / فنای در راه عشق

ارتباط معنایی دارد با بیت زیر : 
آنکه شد هم بی خبر هم بی اثر
از میان جمله او دارد خبر

❇️ بیت بیست و دوم 
می داشت پدر به سوی او گوش
کاین قصه شنید ،گشت خاموش

🔶 قلمرو زبانی
بیت سه جمله دارد . مصراع اول یک جمله ساده و مصراع دوم یک جمله مستقل مرکب
خاموش : ساکت
نهاد مصراع اول ( پدر ) و نهاد مصراع دوم محذوف ( پدر )
کاین : وقتی که این
این قصه : ترکیب وصفی / نقش مفعولی دارد
گشت خاموش : جمله سه جزئی اسنادی ( خاموش : مسند )
می داشت گوش : گوش می داشت ، یعنی گوش می کرد و فعل مرکب 
بیت به شیوه بلاغی است
قصه ، گوش و شنید : تناسب
این قصه : ماجرا ، عاشق تر شدن مجنون

🔶 قلمرو ادبی
خاموش ، گوش : قافیه
واج آرایی " ش "

🔶 قلمرو فکری
معنی : پدر مجنون که به سخنان او گوش می کرد وقتی که این نجواهای او را شنید ساکت شد و دیگر حرفی نزد 
مفهوم : تسلیم شدن در برابر خواست فرزند

❇️ بیت بیست و سوم 
دانست که دل اسیر دارد 
دردی نه دواپذیر دارد

🔶 قلمرو زبانی
بیت سه جمله و یک جمله مستقل مرکب دارد
نه دوا پذیر : درمان ناپذیر
درد و دوا : تناسب و تضاد
نهاد دانست : محذوف ( پدر )
نهاد دارد : محذوف (مجنون )
دردی : وندی
دل و دردی : مفعول

🔶 قلمرو ادبی
اسیر و دواپذیر : قافیه
دارد : ردیف
واج آرایی " د " ، " ر " 
دل اسیر داشتن : کنایه از عاشق بودن 
درد دوا ناپذیر : استعاره از عشق
اسیر بودن دل : تشخیص

🔶 قلمرو فکری
معنی : پدر فهمید که پسرش اسیر و گرفتار عشق است و این درد عشق او درمانی ندارد .
مفهوم : درد عشق ، درمان ناپذیر است / هیچ دارویی نمی تواند درد عشق را درمان کند به جز وصال

ارتباط معنایی دارد با :
- دردی است درد عشق که هیچش طبیب نیست
گر دردمند عشق بنالد غریب نیست
- دردی است غیر مردن ، کان را دوا نباشد

⭕️ بیت پایانی ، نتیجه و عبرت درس است که باید در راه عشق ثابت قدم بود .

منبع:http://kankashandpazhohesh.blogfa.com/posts/?p=5