زاغ وكبك ادبیات یازدهم
زاغ وكبك
زاغي از آنجا كه فراغي گزيد رخت خود از باغ به راغي كشيد
فراغ ـ آسايش
راغ. صحراو دشت
آرايه): زاغي و راغي ـ جناس
فراغي و راغي- جناس مطرف
رخت كشيدن –كنايه از سفر كردان
معني): زاغي كه در آسايش و راحتي مي زيست تصميم گر فت از باغ به صحرايي برود
ديد يكي عرصه به دامان كوه عر ضه ده مخزن پنهان كرد
عرصه ميدان
عرضه ده .ارائه دهنده
مخزن.گنجينه
آرايه): عرصه وعرضه. جناس
داهان كوه.اضافه تشبيهي
معني): ميداني رادر دامنه ي كوه ديد كه نشان دهنده ي گنجينه و اسرار كوه است
نادره كبكي به جمال تمام شاهد آن روضه ي فيروزه فام
نادره. كمياب
شاهد.زيبا رو
روضه.باغ
فيروزه فام. فيروزه اي رنگ
معني): كبك بسيار زيبايي درا نجا بود وزيباروي جلوه اآان باغ فيروزه رنگ بود
تيزرو وتيزدو تيزگام خوش روش وخوش پرش وخوش خرام
خرام.باناز راه رفتن
معني): تندرو، دونده و با گام هايي سريع، خوش حركت بود و زيبا و خوب و با ناز راه ميرفت
هم حركاتش متناسب به هم هم خطواتش متقارب به هم
خطوت.قدم ها متقارب.نزديك شدن
آرايه: بيت ترصيع دارد
معني): حركاتش موزون وهماهنگ بود وگامهايش نزديك به هم و زيبا بود
زاغ چو ديد آن ره و رفتار را وان روش و جنبش هموار را
معني): زاغ وقتي آن راه رفتن وحركات متناسب و شيوه ي موزون و راه رفتن او را ديد،
بادلي ازدرد گفتار او رفت به شاگردي رفتار او
آرايه): گرفتار ورفتار. جناس
معني): زاغ بادلي گرفتار و شيفته وآرزومند، به تقليد حركات او پرداخت.
باز كشيد از روش خويش پاي در پي او كرد به تقليد جاي
آرايه): پاي كشيدن از... : كنايه از انصراف
معني): زاغ از رفتار خود دست كشيد و از كبك تقليد كرد.
بر قدم او قدمي مي كشيد وز قلم او رقمي مي كشيد
آرايه): مي كشيد.جناس قلبم ورقم.تناسب
معني): مانند گام نهادن كبك گام مي نهاد و حركت مي كرد
در پي اش القصه درآن مرغزار رفت بر اين قاعده روزي سه چار
القصه. خلاصه
مرغزار.دشتِ چمن
معني): خلاصه چند روز به اين شيوه در آن چمنزار از كبك تقليد كرد.
عاقبت از خامي خود سوخته رهرَوِيِ كبك نيا موخته
خامي.نا پختگي
رهروي.راه رفتن
معني): سرانجام زاغ به خاطره تجربه نداشتن، داشته ي خود را از دست داد و راه رفتن كبك را نيز نياموخت.
كرد فراموش ره و رفتارخويش مانده غرامت زده از كار خويش
غرامت زده. زيان ديده
معني): زاغ حركات و روش خود را نيز فراموش كرده، و از اين كار خود زيان ديده ماند.
خودآزمايي درس پانزدهم
1- چرا تكرار براي عقل ملال آور و براي احساس لذت بخش است؟
احساس با تكرار رونق مي يابد و عقل دنبال نو جويي است
2- در عبارت« مادر خويش را از ياد مي برد» منظور از مادر چيست؟
طبيعت
3- چرا نويسند ه بر پا داشتن مراسم نوروز را ضروري مي داند؟
زيرا تلخ و شيريني هاي گذشته ي تاريخي ما را برايمان دوباره سازي مي كند و باعث جاودانگي و ياد آوري آن ها مي شود
4- نويسنده در كدام قسمت متن از ادبيات زير استفاده كرد است؟
آسمان بار امانت نتوانست كشيد قرعه ي كار به نام من ديوانه زدند
هرگز نميرد آن كه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جريده ي عالم دوام ما
در بيت آخر
5- دو آرايه ي ادبي در شعر زاغ وكبك بيابيد؟
خامي وسوخته تضاد ـ عرضه وعرصه جناس ـ زاغي و راغي جناس ـ شاهد: ايهام
6- پيام داستان زاغ وكبك با كدام مقوله هاي فرهنگي عصر ما ارتباط دارد؟
تهاجم فرهنگي و از خود بيگاني وتقليد از غرب
http://www.pursaeidy.blogfa.com
سلامی چو بوی خوش آشنایی بدان مردم ِِدیده ی روشنایی