سخن ناشر

از ساحت قدس ربوبى و از ناحيه نزه الهى ، هر آنچه فيضان دارد، جز زيبايى و لطافت و غير از پاكى و طهارت نيست ، و هر چه درجه فيض نزديك تر و به مبدا لطف قريب تر باشد، جمال فزون تر و كمال كامل ترى را با خود دارد.

گرچه آن مبدع غيب و شهود و خداوند ودود در افاضه و روشن داشتن چراغ جهان لحظه اى درنگ ندارد، بلكه اقتضاى وجود آن خالق يكتا اين درخشش و فروغ است ؛ الله نور السموات و الارض ، (1) ليكن هر فيضى از خزانه لا يزال حكمت و علم الهى گذر مى كند، گوهرهاى ناب بلكه بهترين و برترين آنها تنها به بهترين و كامل ترين انسانها سپرده و عطا مى شود و همواره توصيه به حفظ و نگاهدارى و پرهيز از سستى و ضعف در مورد آن را همراه دارد.

وقتى پروردگار عالم عطيه كوثر را به برترين رسولش ، بلكه حبيبش عطا مى كند؛ انا اعطيناك الكوثر (2) او را به صلات و نحر توصيه مى كند؛ فصل لربك وانحر (3) تا با استعانت از صلات و استمداد از نحر بتواند آن عطيه برتر را تحمل و بهره بردارى كند.

يكى از بارزترين مصاديق و كامل ترين موارد لطف تام الهى ارمغان والاى نماز است كه در معراج نبوى با همه لوازم و مقدمات و مقارنات يك جا به جيبش عطا فرمود و آن را به فلاح مطلق تسميه كرد؛ حى على الفلاح و از آن به بهترين عمل ياد كرد؛ حى على خيرالعمل و از باب اهميت و تاكيد، هم در اذان و هم در اقامه ، و در هر كدام دوبار مورد توجه قرار داد.

از آنجا كه نماز عمود دين است ؛ الصلاة عمود الدين (4) و با توجه به اين كه محور تمامى اعمال و طاعات انسانى است كه اگر نماز قبول شود، عبادات ديگر مورد پذيرش قرار مى گيرد و اگر نماز پذيرش نشود، ديگر اعمال و طاعات عروج نمى كنند و مقبول واقع نمى شوند؛ ان قبلت قبلت ماسواها و ان ردت ردت ما سواها (5)، بسيار شايسته است كه راجع به آن معرفت و ايمان را فزونى بخشيد و تا حدى در اين راستا كوشيد كه لذت گفت و گو و مناجات با خدا را چشيد؛ ان المصلى يناجى ربه (6) و به حق هنگام گفتن تكبيرة الاحرام احساس پرواز و صعود به ساحت الهى داشته و هنگام تسليم هم احساس مراجعت و بازگشت از كوى دوست كه در اين رفت و آمد نقص ها و ضعف ها رفته و كمالات و فضايل آمده باشد.

يكى از بهترين شيوه ها در جهت تقويت ايمان و افزايش برهان ، همانا بيان اسرار و حكم احكام دينى و خصوصا نماز و توجه به حقايق و معارف بلندى است كه در اين حركات موزون و آهنگين و نمكين وجود دارد. بزرگان از حكمت و عرفان با توجه به چنين امر مهمى كتابى مستقل با عنوان اسرار الصلاة تاليف كرده و زوايايى از اين لطيفه ربانى را تبيين نموده اند.

آيت الله جوادى آملى با بهره گيرى فراوان از بحر قرآن و به تبع آن عرفان و به دنبال آن حكمت ، به نگارش كتابى با عنوان اسرار الصلاة به زبان عربى همت گماشته و با رويكردى تازه كه يكى از مهم ترين آنها بحث ارتباط وثيق عالم اعتبار با عالم تكوين است ، به بيان بخشى ديگر از درياى معارف اين حقيقت والاى الهى پرداخته اند.

اين كتاب در پنج بخش در سال 1373 با عنوان اسرار الصلاة ، توسط مركز نشر اسراء منتشر شد و از آنجا كه بسيارى از علاقمندان و آشنايان با آثار استاد اظهار علاقه كردند كه با ترجمه فارسى ، نفع اين معارف را عمومى تر كرده تا همگان از آن بهره گيرند، به جناب حجة الاسلام آقاى على زمانى قمشه اى كه از اساتيد و فضلاى حوزه علميه قم بوده و ساليان متمادى در مباحث استاد شركت داشته و با مبانى و انديشه هاى معظم له آشنا و مسلط هستند، پيشنهاد ترجمه آن داده شد كه ايشان نيز با بزرگوارى پذيرفته و بر اين مركز منت نهادند و با ترجمانى مناسب ، زمينه اين اثر مطلوب را فراهم نمودند كه همين جا از آقاى زمانى به عنوان ترجمان و همچنين محقق گرامى جناب آقاى حسين شفيعى كه در بازبينى و ملاحظات نهايى دقت شايانى انجام دادند و ويرايش اين اثر را پذيرفتند، سپاس و تقدير مى نماييم .

اميد است خداوند عالم همه ما را جزء نمازگزاران واقعى قرار داده و با پذيرش نماز، نه تنها اعمال و طاعات ، بلكه جانهاى ما را بعد از نزاهت و طهارت ، از هر آنچه غير اوست ، شستشو داده و قبول فرمايند.

مركز نشر اسراء

سخن مترجم

نيايش انسان و گرايش او به خداوند، ارمغانى الهى و معمايى رازدار است ، فطرت انسان آميزه اى از رازجويى و شعورى است كه هيچ گاه از او جدا نمى شود.

نه تنها انسان ، بلكه سراسر جهان هستى سرود نيايش دارند و تسبيح گوى حق اند:

تسبيح گوى او نه بنى آدم است و بس

هر بلبلى كه زمزمه بر شاخسار كرد

هر كس به زبانى صفت حمد تو گويد

بلبل به غزل خوانى و قمرى به ترانه

اگر انسان اين نداى فطرت را پشت سر اندازد و عنان خويش گسسته سركشى كند، در كوران گمراهى و پيچ و خم هاى سردرگم ، باز اين منادى الهى است كه او را به چالش مى گيرد و به او هشدار مى دهد و به راه راست فرا مى خواند: و اذا غشيهم موج كالظلل دعوا الله مخلصين له الدين . (7)

هنگام آسيبها، و بن بستها، بدترين گرفتاريها و زيانهايى كه احتمال مى رود جبران ناپذير باشد و نيز در حال غفلت كامل انسان ، بار ديگر اين نداى درون اوست كه وى را به نيايش عبوديت فرا مى خواند: و اذا مس الانسان ضر دعا ربه منيبا اليه (8).

خداوند حكيم چون گوهر گرانبهاى عشق به مبداء هستى را در نهاد انسان قرار داده ، آشكارا فرموده است : ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون (9). تجلى گاه آن نداى درون و اين خطاب بيرون و فرآيند آن ، رويش شجره طوباى عشق به محبوب و معشوق مطلق است كه در بوستان معارف ، سر از خاك بندگى برون مى آورد، بزرگ و تناور مى شود و گاه تكليف به ثمر مى نشيند، گلبانگ عشق سر مى دهد و زيباترين نغمه ها، حركتها و چميدنها را در قالب نماز عرضه مى دارد، گاهى به ركوع سر خم مى كند و زمانى به سجود، جبين بر آستان ربوبيت مى سايد و پيوسته اين گلواژه هاى مقدس ‍ را ترنم مى كند كه : اياك نعبد و اياك نستعين .

تنها تو را مى پرستيم و بس

به جز تو نجوييم يارى زكس

انسان در پى آن است كه با شهپر نماز خود را به اوج ملكوت برساند و به خداى محبوب نزديك سازد؛ زيرا نماز معراج مؤ من است .

بارى ، كتاب گران سنگ اسرارالصلاة كه گنجينه اى بس گرانبها از نهان خانه ملكوت را به عرصه ناسوت عرضه مى دارد، اثرى سودمند و دلنشين از حضرت استاد معظم ، علامه جوادى آملى مد ضله العالى است كه به پيشنهاد مركز نشر اسراء ترجمه و به نام رازهاى نماز ارائه مى شود. اين ترجمه نه ترجمه اى آزاد است و نه از قد و قامت محتوا كوتاه . به منظور خارج نشدن از حريم كتاب در پا نوشتها از حد ضرورت فراتر نرفتيم و به قدر لزوم اكتفا كرديم . به اميد آن كه جانها با مطالعه آن به فضاى ملكوت سركشند و در آستان قدس آشيان گيرند. و من الله التوفيق .

على زمانى قمشه اى

مقدمه

ستايش خداوندى را سزاست كه بر نهان و نهان تر داناست و درود بر پيامبر صاحب راز او، كه گاه معراج ، به مقام دنى فتدلى فكان قاب قوسين او ادنى نايل گرديد، و بر اهل بيت او، آنان كه راز پيامبر بدانها سپرده شده نگهبانان فرمان و گنجينه هاى دانش او هستند، كسانى كه شريعت او را بيانگرند و كتابهاى او را نگهبان ، و چون كوه هاى افراشته ، دين او را پاس ‍ مى دارند (10). دوستى ايشان را به جان مى پذيريم و از دشمنانشان بيزارى مى جوييم ، به سوى خداوندى كه هر پنهانى نزد او آشكار است .

سپس چنين گويد، اين بنده نيازمند به عطاى خداوند بخشاينده ، عبدالله جوادى طبرى آملى ، كه رساله حاضر، نوشته كوتاهى است درباره رازهاى نماز و در آن ، داده هايى را كه از سلف صالح به وراثت بردم ، و نيز آنچه را به خاطرم رسيد، به نگارش آورده و به وراثت بر خلف رستگار، باقى گذاشتم ، تا يادآورى باشد براى كسى كه قلب هوشيارى دارد يا گوش دل به كلام خدا فرا دهد؛ لمن كان له قلب او القى السمع و هو شهيد (11). به اميد آنكه خداى سبحان از هر آميزه اى جز خداجويى محفوظش دارد و آن را خالص براى وجه خود قرار دهد - كه چيزى جز وجه او پايدار نيست - و نيز اميد است عيب آن را اصلاح ، نقص آن را جبران ، قصور آن را تمام و بعد آن را به قرب مبدل سازد، تا كلمه اى طيبه اى شود كه به سوى او بالا مى رود. اليه يصعد الكلم الطيب .

چون نماز ستون دين است و با پذيرفته شدن آن ساير اعمال نيز پذيرفته خواهد شد و اگر رد شود، بقيه اعمال نيز مردود خواهند گشت ، و نيز چون هر عملى پيرو نماز است (12)، لذا اسرار آن نيز ستون رازهاى دين است ، اگر اسرار نماز به دست آمد و مشاهده شد، رازهاى ساير اعمال نيز مورد دست يابى و مشاهده قرار خواهند گرفت ، پس سزاوار است سالك بكوشد و عارف تلاش كند تا به ستون رازهاى دين دست يابد و سرانجام به همه زواياى دين برسد و همه آن را مشاهده نمايد، و در روزى كه هيچ سايه اى جز سايه خداوند - جل شاءنه - نيست ، تحت سايه ولايت او بيارمد.

بايد دانست كه سر در برابر علن قرار دارد، آن سان كه غيب در مقابل شهادت است و راز بر دو قسم است :

يك . راز محض رازى كه هيچ گاه آشكار نمى گردد مانند غيب مطلق .

دو. راز مقيد و بالقياس ، مانند غيب مضاف (13) رازى كه امكان آشكار شدن را داراست . همان گونه كه علن نيز به دو قسم مطلق و مقيد بالقياس تقسيم مى شود و چون معنا و مفهوم سرى كه در برابر علن قرار مى گيرد روشن است ، ديگر نيازى به تفسير ندارد، گرچه ژرفاى آن در نهايت پنهانى است .

ليكن هر گاه وجود چنين رازى احراز شد، بحث و كاوش هاى منطقى و صناعى شكل منظم به خود مى گيرد، كه حقيقت راز چيست و پيرامون چگونگى آن پرسش مى شود: هل هو؟ و سخن از شماره و عدد آن به ميان مى آيد: كم هو؟ بنابراين ، تا وقتى وجود ثابت نشود سخن از تقسيم آن درست نيست چنان كه ساير متفرعات بر وجودش را نيز نمى توان بر آن مترتب نمود.

آنچه بر وجود راز براى نماز دلالت دارد دو امر است :

يكم . دليل فراگيرى كه وجود راز براى نماز و غير نماز را ثابت مى كند.

دوم . دليلى كه يا ويژه نماز است ، و يا به هر امر عبادى ، اعم از نماز و غير نماز، اختصاص دارد.

اما دليلى كه مى گويد براى همه پديده ها رازى وجود دارد، يا عقلى همراه با نقلى است و يا تنها دليل نقلى است و با دليل عقلى تاييد مى شود. بنابراين ، بحث در دو مقام است : مقام نخست : در بيان دليل عقلى . مقام دوم : در بيان دليل نقلى .

مقام نخست : دليل عقلى همراه با نقلى

هر چيزى كه در جهان طبيعت يافت مى شود، وجودهاى ديگرى در عوالم سه گانه پيش از خود نياز دارد؛ اين عوالم عبارتند از عالم مثال ، عالم عقل و عالم اله ؛ بدين معنا كه هر چه در جهان موجود است ، داراى وجودى مثالى است كه با صورت مثالى مشاهده مى شود، و وجودى عقلى دارد كه به حقيقت عقلى او مى توان دست يافت ، و نيز داراى وجودى الهى است ؛ زيرا حق تعالى داراى ذات بسيط است ، و ذات بسيط او - از ناحيه خود - همه اشياء است ، (14)، گرچه از ناحيه ماهيت هيچ يك از آنها نيست . بنابراين ، جنبه وجود الهى اشياء جز براى ذات خداوند و نيز كسى كه در او فانى شده قابل دستيابى نيست ، چنين كسى هم مى تواند - هنگام فنا - وجود الهى اشياء را، بدون مشاهده تعين و تشخص آنها مشاهده كند، چنان كه تعين و تشخص خود را نيز - به علت فنا - نمى بيند.

چون قاعده بسيط الحقيقة كل الاشياء نزد برخى از اهل حكمت روشن نبود عوالم را به سه قسمت تقسيم مى كردند: طبيعت ، مثال و عقل ؛ ولى پس از نگرش شهودى بعضى از نام آوران حكيم و با روشن ساختن قاعده بسيط الحقيقة عوالم وجود به چهار قسم تقسيم شد، بر اين اساس ، هر عالى سرى براى دانى است ، همچنان كه براى آن غيب است ، تا برسد به سر خالص كه همان حضرت غيب الغيوب است .

عالم مثال حق ، گاهى مقيد و زمانى مطلق است ؛ يعنى گاهى مثال به نفس ‍ انسان متصل و پيوسته است چنان كه در عالم رؤ يا و گاهى از نفس منفصل و گسسته است مانند تمثل فرشته بر حضرت مريم عليه السلام فتمثل لها بشرا سويا (15).

عقل نيز گاهى مقيد و زمانى مطلق است ، و همه اينها در صورتى رازمندند كه در نفس الامر و حاق واقع موجود باشند و نفس بر اثر حركت جوهرى به آنها دست يازد، نه آنچه بافته هاى دست خيال است ، كه اينها همه باطل اند و راز نهانى ندارند.

از آنجا كه بيان عرفانى با بيان برهانى موافق است ، عوالم را چهار قسم دانستن ، نزد دانشمند و اصل ، معروف و مشهود است ، آن گونه كه پيش ‍ حكيم كامل و فرهيخته ، معقول و برهانى است .

شرح و تفصيل اين بخش بر عهده حكمت متعاليه و عرفان نظرى است ، چنان كه به زودى دليل قرآنى به عنوان مؤ يدى برگفته هاى برهانى و مشاهدات عرفانى خواهد آمد.