درجمله‌ي اول فعل «آمدن » درمعناي اصلي خود به كار رفته، پس ساده است، و بهتر است كه بين «پيش» و آمد، فاصله‌ي ميان كلمه‌اي رعايت شود‌. اما در مثال دوم فعل «آمدن » در معناي اصلي خود به كار نرفته و معني جديدي با جزء  غير صرفي به خود گرفته، از اين رو مركب است و بهتر مي‌نمايد كه فاصله ميان كلمه‌اي بين دو جزءآن از بين برود‌‌.

معيار جانشيني

با اين معيار اگر بتوانيم به جاي جزء غير صرفي فعل، واژه‌ي ديگري در همان حوزه‌ي معنايي بگذاريم و معني ومفهوم جمله تغيير نكند، فعل ساده اما اگر نتوانيم در همان حوزه‌ي معنايي واژه‌اي جايگزين جزء غير صرفي كنيم، فعل مركب مي‌باشد‌.

مانند:

آب دريا به طرف ساحل پيش آمد‌. ( ساده )

ديروز حادثه‌اي براي من پيش آمد‌. ( مركب)

در مثال اول مي‌توانيم به جاي جزء غير صرفي يعني «پيش» واژه‌ي ديگري چون «بالا» و « جلو» بگذاريم، ضمن اين كه در معناي جمله نيز تغييري رخ نخواهد داد‌. اما در مثال دوم به جاي جزء غير صرفي، نمي‌توان واژه‌ي ديگري قرار داد كه با فعل« آمدن » معني رخداد و حادثه را بدهد‌. بنابراين فعل جمله‌ي دوم مركب است‌.

معيار آوايي

با اين معيار نيز مي‌توان مرز بيان فعل ساده و مركب را مشخص نمود  و آن دقّت در جاي مكث بين جزء غير صرفي فعل با فعل مي‌باشد‌. بدين معني كه اگر ضمن خواندن جمله يك مكث بالقوه بين جزء غير صرفي با فعل داشته باشيم، فعل ساده و اگر نداشته باشيم فعل مركب است ‌.

من او را سال‌ها دوست داشتم‌.( مركب) من دراين روستا دوست داشتم‌. ( ساده ) درجمله‌ي اول مكث و درنگي ميان « دوست و داشتم » صورت نمي‌گيرد، پس فعل مركب است اما در مثال دوم بالقوه مكثي خفيف ميان « دوست و داشتم » دارد، بنابراين فعل ساده مي‌باشد‌. مانند‌: ( عزّتي پرو،1381، 95)

مفعول پذيري

يكي ديگر از راه‌هاي تشخيص فعل ساده از مركب، حضور مفعول در جمله است‌. البته اين روش مخصوص جملات غير اسنادي است، چرا كه جملات اسنادي چهار جزويي لزوماً داراي مفعول هستند، ضمن اين كه فعلشان معمولاً ساده مي‌باشد‌.مثال :

من او را دوست دارم‌.( مركب)                   من در اين شهر دوست دارم ‌. ( ساده)

جمله‌ي اول داراي مفعول مي‌باشد، پس جزء غير صرفي جزء فعل مركب است ، اما جمله دوم، داراي مفعول نيست وجزء غير صرفي، مفعول جمله به حساب مي‌آيد‌.

روش‌هاي مذكور براي تشخيص افعال، غير از افعال ربطي و غير اسنادي قابل توجه است‌.

چرا كه افعال ربطي معمولاً به شكل ساده يا نهايتاً به شكل پيشوندي به كار مي‌روند و يا گونه‌اي ديگر از كاربردشان به صورت افعال كمكي است كه دراين صورت ديگر فعل ربطي به حساب نمي‌آيد‌.

روش تشخيص افعال اسنادي به گونه‌اي ديگر غير از افعال معمولي و عادي زبان است‌. افعال اسنادي كه گاه اسنادي وگاه غير اسنادي هستند، عبارتند از:

«كردن – نمودن – ساختن – گرداندن » ؛ زماني كه بتوان افعال اين گروه را جايگزين يكي ديگر از افعال اين گروه نمود فعل ساده خواهد بود وجمله‌ي اسنادي چهار جزيي است‌‌. مانند : من را از اين مسأله آگاه كردم ‌. ( نمودم، ساختم، گرداندم‌.)

اما اگر نتوان همه‌ي افعال هم گروهشان را جايگزينشان سازيم، ديگر جمله اسنادي نيست ‌. مانند: من روي شاهنامه تحقيق كردم‌. انجام كاري است و جمله سه جزيي مفعولي مي‌باشد‌.

مثال ديگر: من او را آگاه ساختم ‌.( نمودم، كردم و گرداندم ‌.)

جمله چهار جزيي  مفعولي – مسندي است و فعل ساختم ساده مي‌باشد‌. اما اگر بگوييم : من خانه‌اي را ساختم ( بنا كردن) جمله سه جزيي مفعولي است‌.

چون مصدر « كردن » از پركاربردترين مصدرهاي زبان فارسي است و اين فعل به صورت‌هاي مختلف به كار مي‌رود، راه‌هاي تشخيص ساده از مركب بودنش جداگانه ذكر مي‌شود‌.

1- اگر بتوان هم گروه‌هايش را جانشين آن سازيم، اين فعل ساده و جمله چهار جزيي مفعولي – مسندي مي‌باشد‌.

2- اگر به معناي « انجام كار» باشد، ديگر فعل اسنادي نيست وجمله‌ي سه جزيي مفعولي مي‌سازد؛ همان طور كه مثالش قبلاً ذكر شد‌.

3- اگر اين فعل نه اسنادي باشد ونه به معناي « انجام كار » ، به شرط آن كه مفعول در جمله حاضر باشد « مركب » است‌. مانند:

من داستان‌هاي شاهنامه را مطالعه كردم‌. ( مركب )

من روي بخشي از شاهنامه تحقيق كردم‌. (ساده )

افعال اسنادي ديگري چون « يافتن، پنداشتن، ديدن ، گفتن و ... » نيز گاه اسنادي وگاه غير اسنادي هستند‌. راه تشخيص اسنادي و غير اسنادي بودنشان به اين صورت است كه اگر بتوانيم جمله را تبديل به يك جمله‌ي سه جزيي مسندي كنيم، اين افعال اسنادي و جملات چهار جزيي را مي‌سازند اما اگر نتوانيم فعل غير اسنادي مي‌باشد‌.

مثال : « من او را عاقل ديدم ‌.» كه مي‌توان گفت: « او عاقل است‌.» جمله چهار جزيي و اسنادي مي‌باشد‌. اما اگر بگوييم‌:« من ستارگان را در آسمان ديدم‌‌.»

جمله ديگر اسنادي نيست زيرا نمي‌توان گفت : « ستارگان آسمان است‌.»

پس فعل جمله‌ي مذكور غير اسنادي و سه جزيي مفعولي مي‌باشد‌.

نكته‌ي ديگر كه درباب اجزاي اصلي جمله با توجه به فعل به نظر مي‌آيد‌. اين است كه اولاً ملاك  تشخيص اجزاي جمله « فعل » مي‌باشد‌. فقط دقّت و توّجه به فعل مي‌تواند بسياري از سؤالات ما را در باب جمله‌، اجزاي جمله و نقش‌هاي واژه‌ها در جمله مشخص سازد؛ چرا كه ملاك ثابتي براي ساخت فعل و حضورش در جمله وجود ندارد‌. پس بايد موقعيت فعلي «فعل » را در جمله سنجيد‌. مثلاً افعال ناگذر، گذرا به مسند، گذرا به متمم، گذرا به مفعول، هر گاه با علامت سببي‌ساز، متعدي گردند به ترتيب به يك جزء ديگر نياز پيدا خواهندكرد‌. مثلاً اگردو جزيي‌اند سه جزيي و اگر سه جزيي‌اند چهار جزيي مي‌شوند‌.

نكته ديگري كه در مورد فعل ، ضروري به نظر مي رسد‌. اين كه افعال دو وجهي را نبايد با فعلي كه در موقعيت‌هاي مختلف تغيير معنا مي دهد يكي گرفت؛ چرا كه افعال دو وجهي داراي يك معني در همه‌ي كاربردهايشان هستند و هميشه يك واژه‌اند‌. اما افعال ديگري مانند:«گرفتن، بريدن و ... » با تغيير معناي خود، يك واژه‌ي ديگر با معني ديگر مي‌شوند‌. ( وحيديان كاميار، 1381، 49)

با توجه به اين كه يكي از مباحث مهم كتا‌ب هاي زبان فارسي دوره متوسطه بحث فعل مركب است و هنوز هم بسياري ازدستور نويسان، نتوانسته‌اند به خوبي از عهده‌ي حل آن برآيند، روش‌هاي مذكور تا اندازه‌اي مي‌تواند ساختمان بسياري از افعال زبان را مشخص نمايد: هر چند كه درباره‌ي فعل مركب نظريات بسيار متنوعي وجود دارد و بسياري از دستور نويسان و زبان شناسان ايراني و اروپايي در باب آن، سخن‌ها گفته‌اند، اما نظر واحد و متقني در باب فعل مركب در دست نيست‌. برخي كثرت فعل مركب را در زبان بنابر گسترش داشته‌ي زبان، بيش‌تر از افعال ساده مي‌دانند(خانلري – باطني)  و برخي ديگر مي‌گويند تعداد افعال مركب زبان زياد نيست واكثر افعال زبان ساده‌اند‌.(وحيديان – فرشيدور)

نتيجه‌گيري‌:

با توجه به مطالب گفته شده بايد براي تشخيص ساختار فعل به نكات زير توجه نمود‌.

1- نوع فعل را بشناسيم‌.

2- هر فعل را با روش‌ خاص خود ساختارش را مشخص نماييم‌.

3- همه‌ي روش‌هاي تشخيص  فعل براي همه‌ي افعال زبان مناسب نيستند‌.

4- شناخت نوع فعل واجزاي جمله‌.

5- مهارت در انتخاب روش مناسب براي تعيين ساختار فعل مورد نظر‌ در جمله‌.

منابع و مأخذ‌:

 1- عزّتي پرور، احمد؛ راهنماي زبان فارسي، شركت چاپ و نشر كتاب‌هاي درسي ايران ، تهران ، 1381

2- وحيديان كاميار ،دستور زبان فارسي ، انتشارات سمت، تهران ، چاپ اول ، 1379‌.

3- كتاب‌هاي زبان فارسي متوسطه ‌.