با دیدن آن گنبد پر نور حریمت

از شوق گدایی به درت خم شدم آقا


من در شب جمعه شده ام زائر صحنت

در بین حرم ماندم و محرم شدم آقا


با گفتن مدح تو خداوند کرم کرد

یک آب نجس بودمو زمزم شدم آقا


با روضه و غم های شما انس گرفتم

وابسته به یک قطره ی شبنم شدم آقا


هر گاه شود قسمت من اشک دو عینم

حس میکنم انگار که آدم شدم آقا


بی نام تو غرق غم و ماتم شده این دل

ناگاه چه دلتنگ محرّم شدم آقا


سید مهدی بهار
 باشگاه شعر آیینی