در امواج رود سند
- سرهاي خونين كشته شدگان به گوي هاي خون آلودتشبيه شده اند كه به وسيله سم اسب هابرخاك مي چرخندويادآور بازي چوگان است. سرها = مشبه ، گوي خون آلود = مشبه به- وجه شبه =گرد بودن و چرخيدن- تيغ وسپر = مراعات نظير
معني و مفهوم =سرهاي كشته شدگان در ميدان جنگ همچون گوي هاي خون آلود باضربه ي سم اسب هابرخاك مي چرخيدندوبه اطراف پرتاب مي شدند.وبا هرضربه ي شمشيردستي قطع مي شد و دورازسپربرروي زمين مي افتاد .
* * *
3-نهان می گشت روی روشن روز...
روی روز=اضافه استعاری وتشخیص(برای روزمانندانسان صورت درنظرگرفته)-روزمجازازخورشید(علاقه لازمیه)-دامن شب =اضافه استعاری وتشخیص- خرگه =خیمه وچادربزرگ ومجازاًبه معنای قدرت وشکوه خوارزمشاهیان.
معنی ومفهوم=صورت روشن روزدرزیردامن شب پنهان می شد(هواکم کم تاریک می شدوهمانگونه که خورشیددرتاریکی شب پنهان می شدقدرت وشکوه خوارزمشاهیان نیزبه پایان می رسید.
* * *
4- در خون نشستن =كنايه ازكشته شدن،نابودشدن–امشب=قيدزمان– نهادبيت=جلال الدين-جهان مجازازايران– ازرودسندتاجيحون مجازازتمام ايران آتش هاي ترك=استعاره ازفتنه هاوويرانگري هاي مغول– تازيك = غير ترك و غير عرب (ايرانيان)سند = رودي بزرگ كه از دره ي هيماليا و قره قورم سرچشمه مي گيردوبه درياي عمان مي ريزد-جيحون = آمودرياكه ازكوههاي شمال افغانستان سرچشمه مي گيردوبه درياچه آرال مي ريزد.يك دوبيتي قبل ازاين دوبيتي بوده كه حذف شده ( دل خوارزمشاه يك لمحه لرزيد/كه ديدآن آفتاب بخت خفته/زدست ترك تازي هاي ايام / به ْآبسكون شهی برتخت خفته )
معني و مفهوم=جلال الدين باخودفكرمي كنداگرامشب يك لحظه دير بجنبدوجلوي فتنه مغولان رانگيردتاهنگام سپده دم جهان نابودخواهدشدوآتش جنگ وفتنه ي مغول وخون ايرانيان بيگناه از رودسندتا جيحون كشيده خواهدشد
* * *
5- شفق = سرخي آسمان هنگام غروب خورشيد–خوناب شفق=اضافه تشبيهي–شفق به خوناب تشبيه شده-در ياي خون استعاره ازسرخي شفق درهنگام غروب – غروب آفتاب خويشتن راديدن=كنايه ازروبه نابودي گذاشتن عمرو بخت واقبال کسی
معني ومفهوم=جلال الدین بانگاه كردن به شفق سرخ رنگ،ايران باستانی وشكوهمندراخون آلود مي بيند ونيزبا نگاه كردن به خورشيددرحال غروب وشفق سرخ رنگ به يادغروب عمرخودونابودشدنش مي افتاد
* * *
6-چه انديشيد آن دم كس ندانست.....
خون ديده درمصراع دوم= اشك و كنايه ازبه شدت گريستن
دراين دو بيت شاعرابتدا جلال الدين رابه آتش تشبيه مي كند وسپس درمصراع بعداورابه آتش برتري مي دهديعني تشبيه تفضيل به كار مي برد.
معني ومفهوم= كسي نمي دانست كه چه انديشه اي به ذهن جلال الدين رسيده بودامااين فكروانديشه چنان اوراآزار مي دادكه به شدت گریه می کردو سپس همانند آتشي سوزان بلكه سوزنده ترازآتش(ازنظرنابودکردن) به ميان سپاهيان مغول افتادوبه كشتارآنها پرداخت.
* * *
7-درآن باران تیروبرق پولاد...
باران تير=اضافه تشبيهي – پولاد مجازازشمشير(علاقه جنسيه)–شام رستاخيزاستعاره ازشوروغوغاي صحنه ي جنگ درشب – درياي خون استعاره ازميدان جنگ كه ازخون كشته شدگان همچون دريايي ازخون شده بود-به دنبال سرچنگيزمي گشت = به دنبال نابودي چنگيزبود(نشانگر نهايت كینه ونفرت ازمغولان وچنگيزخان )
مفهوم ومعني=جلال الدين درزيرباران تيروضربات شمشير،شب پايان عمرخودرامي گذراندودرميدان جنگ به دنبال آن بودكه چنگيزرابيابدوسراوراازتن جداكندچون كينه مغولان سراسر وجودش رافراگرفته بود.
* * *
8-بدان شمشیرتیزعافیت سوز...
عافيت سوز=صفت فاعلي مركب مرخم(عافيت سوزنده) از بين برنده وسوزاننده ي عافيت وسلامتي(کنایه ازکشنده)–كارمرگ كردن كنايه ازكشتن ، همانندمرگ ياعزرائيل عمل كردن–درآن انبوه = درآن سپاه انبوه مغول(انبوه صفت جانشین اسم) برگ استعاره ازتك تك سربازان وشا خه استعاره ازسپاه مغول– برگ مي كرد= برگ توليد مي كرد
معني ومفهوم=جلال الدين باشمشيربرنده وكشنده اش درميان لشكريان مغول همانندمرگ عمل مي كردوافرادزيادي رامي کشت اماهرچه مي کشت دوبرابرآن افرادبه جنگ اومي آمدند.
* * *
9-میان موج می رقصید درآب...
دربيت اول ،تصويرآسمان وانعکاس ستارگان دررودسنداست كه بامتلا طم شدن آب رود، عكس ستارگان درآب نیزتكان می خوردوبه نظرجلال الدين رقص مرگ انجام مي دادندونشانگراين است كه ستارگان مرگ رابراي اووخانواده اش رقم زده اند(اشاره به اعتقادقدماكه هرانسان ستاره اي درآسمان داردوبامرگ اوستاره اش نيزخاموش مي شود.)–رقص مرگ ستارگان تشخيص دارد.دربيت دوم نيزتوصيفي ازرودسنداست و حركت موج هاي سنگين رودرابه فروريختن كوهي پشت سركوه ديگر تشبيه كرده است.
معني ومفهوم= تصويرستارگان درامواج رودسندماننداين بودكه ستارگان رقص مرگ انجام مي دهندو پيام مرگ جلال الدين وخانواده اش رابه اومي دهندوامواج پياپي رودسندماننداين است كه كوهي ازپس كوه ديگرفرومي ريزد.
* * *
10- خروشان ،ژرف ،بی پهنا،کف آلود ....
درمصراع اول بیت اول آرایه تنسیق الصفات (چندصفت متوالی برای یک موصوف )- بی پهنا =عریض ،گسترده – ژرف=عمیق – دل شب =سیاهی شب یانیمه شب اضافه استعاری وتشخیص- سدروان استعاره ازرودسند که مانندسدی جلوی حرکت سپاه جلال الدین راگرفته بود- دیده ی شاه چشم شاه – نیش دردیده رفتن =کنایه ازآزارواذیت دیدن ازنگاه به چیزی،رنج بردن ازنگاه به چیزی- موج هابه نیش تشبیه شده اند.
معنی ومفهوم=رودسندجوشان وخروشان،عمیق وعریض ،کف آلود وموج زنان دل سیاه شب راپاره می کردوبه جلومی رفت وجلال الدین ازنگاه کردن به این رود که همچون سدی مانع فراراووخانواده اش بود،سخت آزارمی دید.
* * *
11- زرخسارش فرومی ریخت اشکی .....
بنای زندگی اضافه تشبیهی- بنای زندگی برآب می دیدکنایه اززندگی خودراناپایداروفانی می دید-ازطرفی زندگی رابرآب دیدن می توانداشاره به چشم اشکبارجلال الدین هم باشدکه ازپشت اشک چشم به زندگی نگاه می کرد.- سیماب گون امواج لرزان =امواج لرزان رابه سیماب(جیوه)تشبیه کرده است.
معنی ومفهوم = جلال الدین به شدت گریه می کردو زندگی اش رانابودشده می دید وبانگاه کردن به امواج متلاطم و جیوه مانند رودسند،فکرتازه ای به ذهنش رسید.
* * *
12- اگرامشب زنان وکودکان را....
نام بد =رسوایی ،بدنامی- برکام گشتن =کنایه ازبه دلخواه گردیدن ،به سودبودن- دریا رودسند
معنی ومفهوم= فکرتازه ی جلال الدین این بودکه چون زنان وکودکان درجنگ باعث رسوایی وبدنامی هستندپس اگرامشب آنهارادررودسندغرق کنم چنانچه فردا درجنگ شکست بخورم وجنگ به سودمن نباشدمی توانم بدون ناراحتی ودل مشغولی ازراه رودخانه فرارکنم.
* * *
13- به یاری خواهم از.....
دمار =پی ،رگ ، عصب ،دمارکشیدن =کشیدن رگ وپی ازداخل گوشت به وسیله ی چاقو وکنایه ازشکنجه دادن ،نابودکردن مانند دمارازکسی درآوردن
خانمان =دودمان ،نسل، خانمان سوزاندن کنایه ازنابود کردن - سوارانی زره پوش وکمان گیر کنایه ازافرادمسلح وجنگاور – غولان استعاره ازمغول ها
معنی ومفهوم=وقتی ازراه رودخانه فرار کردم سوارانی مسلح وجنگجوگردمی آورم وبایاری آنها انتقام سختی ازاین مغولان غول صفت می گیرم وهستی آنهارانابود می سازم.
* * *
14-شبی آمدکه می بایدفداکرد.....
اهریمن =درپهلوی یعنی عقل پلید،خردخبیث دراین جایعنی دشمن بداندیش وشیطان صفت- استاد=مخفف ایستاد، ایستادگی کرد مقاومت کرد-
معنی ومفهوم= اکنون هنگام آن است که زن وفرزندرادرراه آزادی کشوروسرزمین فداکنیم ودرمقابل دشمن اهریمن صفت مقاومت وایستادگی کنیم تاوطن راازاسارت اونجات دهیم.
15-پس آنگه کودکان رایک به یک خواند...
جلال الدین خشمگین به آسمان نگاه می کند(قدیمیان عقیده داشتندکه سرنوشت انسان دردست آسمان وستاره هاست)- غسل =شست وشو- آب دیده =اشک- به آب دیده غسل دادن مبالغه واغراق داردومفهوم آن این است که درحالی که به شدت گریه می کرد آنهارامی بوسید.
معنی ومفهوم=جلال الدین درحالی که باخشم به آسمان نگاه می کرد،کودکان رایکی یکی صدا زد ودرحالی که به شدت گریه می کرد،آنها رامی بوسید وباآنها خداحافظی می کردوآنهارادررودخانه رهامی کردتاآب رودخانه آنهاراببرد.
* * *
16- بگیرای موج سنگین کف آلود....
ای موج سنگین کف آلود استعاره مکنیه وجان بخشی- اژدها= ماری بزرگ ،جانوری افسانه ای-اژدهای زندگی خواراستعاره ازرودسند- دردبی درمان – درد دراین جامنظوردرتنگنا قرارگرفتن خودجلال الدین است اما بعضی ازهمکاران معتقدند دردبی درمان برمی گرددبه رودسندکه نادرست است.- بیت دوم جان بخشی دارد .
معنی ومفهوم = ای رودسند که ماننداژدهایی زندگی کودکان راازبین می بری وکودکان مرامی خوری دهان خودرابه نشانه ی خشم بازکن ومراازاین تنگناودردبی درمان که گرفتارآن هستم نجات بده .
* * *
17 – زنان چون کودکان درآب دیدند....
آب/تاب جناس ناقص اختلافی – بیت دوم تشبیه دارد زنان رابه ماهی تشبیه کرده است – دهان آب اضافه استعاری وتشخیص-
معنی ومفهوم= زنان همین که فرزندان خودرادرمیان آب ودرحال غرق شدن دیدند همچون موهای خودپریشان وآشفته شده وبدون اینکه منتظر دستورشاه باشندخودراهمچون ماهی درون رودسندانداختند.
* * *
18- شبی راتاشبی بالشکری خرد....
شبی راتاشبی = یک شبانه روز- خود= کلاه خود،کلاه جنگی- بادپا صفت جانشین اسم (اسب بادپا)بیت تشبیه دارد اسب رابه کشتی تشبیه کرده –
معنی ومفهوم = جلال الدین یک شبانه روز بالشکری اندک می جنگد وسرهای زیادی را همراه باکلاه خودهایشان ازتن جدامی کندووقتی لشکریان مغول اورامحاصره می کننداسب خود راهمچون کشتی به رودمی اندازد وفرارمی کند.
* * *
19- چوبگذشت ....
دشوار/آسان=تضاد- دریای بی پایان = رودعمیق-
معنی ومفهوم= وقتی پس ازآن جنگ سخت وطولانی ،به راحتی ازرودعمیق سندگذشت چنگیزخان به فرزندان ویارانش گفت اگرقراراست انسان فرزندی داشته باشد آن فرزند ازنظرشجاعت ودلاوری باید این گونه باشد .
* * *
20- بلی آنان که ازاین پیش بودند.....
آنان که ازاین پیش بودند =پیشینیان ،گذشتگان – تازیک = غیرترک
معنی ومفهوم =آری گذشتگان مااین گونه مبارزه کردندوراه نفوذ برکشوررابرترک وغیرترک بستند.من داستان جلال الدین رابه این دلیل گفتم که قدروطن رابدانی وآن رابه راحتی ازدست ندهی وبرای حفظ آن بکوشی.
* * *
21- به پاس هروجب خاکی ازاین ملک....
ملک=سرزمین- سرهامجازازسربازان شجاع- زمستی= ازروی عشق وعلاقه به وطن- افسر=تاج مجازازسرسرداران
معنی ومفهوم =خدامی داندکه برای حفظ هروجب خاک ازاین سرزمین پرگهر،چه بسیارسربازانی که جان خودراازدست دادندوخدامی داندکه به خاطرعشق به وطن وبرای حفظ هرتکه ازاین سرزمین چه پادشاهان وسردارانی جان خودرافداکردند.