تحلیل شعر داروگ
شاعر خطاب به داروگ مي گويد : «... داروگ ! كي مي رسد باران ؟ / بر بساطي كه بساطي نيست... »
كه البته شاعر در اين مصراع نوعي پارادوكس (تناقض) ايجاد كرده است. چرا كه منظور شاعر بدين گونه است ؛ ايران به ظاهر كشوري است برپا اما گويي در حقيقت هرگز كشوري بدين نام وجود خارجي ندارد بدليل خفقان و استبداد حاكم پنداري كه ايران در نظر او مرده است، ( اشاره دارد به اوضاع اسفناك و آشفته ايران بعد از جنگ جهاني دوم ) و هم چنين اشاره به انقلاب اكتبر 1917. م روسيه دارد كه جز ظلم و بيداد و استبداد ثمره اي براي مردم روسيه نداشته است. سپس شاعر در مصراع بعد به توصيف كومه تاريك خود مي پردازد كه ذره اي با آن نشاطي نيست. كومه شاعر مي تواند سمبلي از خانه ي مردم فقر زده و بدبخت و قحطي زده ايران باشد كه بدليل خفقان حاكم بر فضاي آن، تاريك نيز مي باشد. در ادامه ني هاي جدار اتاق شاعر، شخصيت پيدا مي كنند و چون دايره نگاه، فقر است و خشكسالي، گويي شاعر با اين شخصيت پردازي، شخصيتي حقيقي در برابر ما مي سازد كه دارد از خشكسالي مي تركد و البته مي توان از خشكي، گرسنگي را هم برداشت كرد، فقر و قحطي و گرسنگي مردم جامعه ايران با دنده هاي خشك بيرون زده كه پنداري در حال تركيدن است بيانگر نابودي و ويراني ايران است. لازم به ذكر است فقر اقتصادي يكي از اساسي ترين مشكلات مردم آن روز جامعه ايران بود كه يكي از دلايل آن وقايع بعد از جنگ جهاني دوم بود.سپس شاعر به گونه اي غير مستقيم اشاره مي كند به دوستان و ياران روشنفكرش كه بدليل استبداد و ديكتاتوري حاكم و عدم آزادي بيان يا در تبعيد بوده يا از جامعه ايران گريخته بودند، در پايان نيز شاعر اميدوارانه از داروگ مي خواهد جهت باريدن باران انقلاب كي به پايان مي خيزد و نغمه سر مي دهد و سكوت جايز نيست.
منبع:
1- بررسي شرايط سياسي و اجتماعي ايران عصر شاعر مقارن با سرودن شعر و بررسي تاريخ روسيه 1917. م فاطمه رحیمی نژاد